امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Manic

ˈmænɪk ˈmænɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سلامت روان پرهیجان، پرانرژی، شیدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The manic puppy ran around the room, knocking over everything in its path.
- توله‌سگ پرهیجان در اطراف اتاق دوید و به هرچیزی که سر راهش بود، ضربه زد.
- I could hardly keep up with her manic enthusiasm for the new project.
- من به‌سختی توانستم با ذوق‌وشوق پرانرژی او برای پروژه‌ی جدید ادامه دهم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد manic

  1. adjective crazy
    Synonyms: berserk, crazed, demented, deranged, excited, flipped, flipped out, freaked out, freaky, frenzied, high, hopped up, insane, lunatic, mad, maniacal, nutty, overexcited, psychotic, rabid, raving, turned out, unbalanced, up, wild
    Antonyms: sane
  2. adjective overexcited, crazy
    Synonyms: berserk, crazed, demented, deranged, excited, flipped, flipped out, freaked out, freaky, frenzied, high, insane, lunatic, mad, nutty, psychotic, rabid, raving, turned-out, unbalanced, up, wild
    Antonyms: balanced, calm, sane

ارجاع به لغت manic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manic

لغات نزدیک manic

پیشنهاد بهبود معانی