فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wifehood

ˈwaɪf.hʊd ˈwaɪf.hʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    همسری، همسر بودن، زنیت
    • - Her commitment to her wifehood duties was admirable.
    • - تعهد او به وظایف همسری‌اش ستودنی بود.
    • - The transition to wifehood was a big change for her.
    • - گذار به همسر بودن تغییر بزرگی برای او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت wifehood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wifehood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wifehood

لغات نزدیک wifehood

پیشنهاد بهبود معانی