آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ دی ۱۴۰۳

    Few

    fjuː fjuː

    صفت تفضیلی:

    fewer

    صفت عالی:

    fewest

    معنی few | جمله با few

    determiner pronoun A2

    (a few) چند، معدود، شمار

    He has a few friends.

    او چند تایی دوست دارد.

    A few of the soldiers were wounded.

    چند تا از سربازان زخمی شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Not a few of the students have cars.

    شمار دانش‌آموزانی که اتومبیل دارند، کم نیست.

    She sold a few of the books.

    او شماری از کتاب‌ها را فروخت.

    determiner noun pronoun uncountable A2

    تعدادی، اندکی، کمی، معدودی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Few seats were (left) empty.

    صندلی‌های معدودی خالی مانده بود.

    He has few friends.

    او دوستان کمی دارد.

    adjective determiner noun pronoun uncountable B1

    اقلیت، تعداد کم، تعدادی، شماری، تعداد قلیل، تعداد انگشت‌شمار، تعداد معدود

    Few are the people who know the value of friendship.

    معدودند کسانی که قدر دوستی را می‌دانند.

    Teachers like him are few.

    معلمانی مثل او انگشت‌شمارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    In that town, good restaurants are few and far in between.

    در آن شهر رستوران خوب کم یافت می‌شود.

    one of her few poems

    یکی از اشعار انگشت‌شمار او

    No fewer than five children died.

    کمتر از پنج کودک جان باختند.

    Few people came.

    مردم معدودی آمدند.

    the educated few as opposed to the uneducated many

    اقلیت تحصیل‌کرده در برابر اکثریت بی‌سوادان

    Power was concentrated in the hands of the few.

    قدرت در دست معدودی (از مردم) متمرکز شده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد few

    1. adjective hardly any
      Synonyms:
      some scant thin rare sparse slight short scanty meager skimpy infrequent occasional insufficient minor less uncommon negligible not many seldom not too many paltry slim minute inconsiderable scattered trifling widely spaced sporadic lean scattering middling semioccasional minority unfrequent stingy petty inconsequential piddling straggling exiguous imperceptible few and far between
      Antonyms:
      much many
    1. pronoun scarcely any
      Synonyms:
      some not many small number several scattering sprinkling spattering smattering smatter not too many slim pickings
      Antonyms:
      many much

    Collocations

    no fewer than

    نه کمتر از، کم نه، کم نبودند کسانی که

    not a few

    نه کم، بسیار، خیلی

    few days back

    چند روز پیش

    the chosen few

    اشخاص نخبه، معدودی اشخاص برگزیده

    Idioms

    few and far in between

    نادر، کمیاب، کم، قلیل

    quite a few

    خیلی، بسیار، شمارقابل‌ملاحظه‌ای

    clip a few seconds (or hours etc.) off something

    کاستن از

    many are called, but few are chosen

    افراد زیادی فراخوانده می‌شوند، ولی معدودی از آن‌ها برگزیده می‌شوند.

    quite a few (or bit)

    (عامیانه) خیلی، بسیار، (نسبتاً) زیاد

    Idioms بیشتر

    of many (or few) words

    پرحرف (یا کم‌حرف)

    سوال‌های رایج few

    صفت تفضیلی few چی میشه؟

    صفت تفضیلی few در زبان انگلیسی fewer است.

    صفت عالی few چی میشه؟

    صفت عالی few در زبان انگلیسی fewest است.

    ارجاع به لغت few

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «few» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/few

    لغات نزدیک few

    • - feverweed
    • - feverwort
    • - few
    • - few and far in between
    • - few and little
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.