آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unmotivated

ˌʌnˈmoʊt̬ɪveɪt̬ɪd ˌʌnˈməʊtɪveɪtɪd

معنی unmotivated | جمله با unmotivated

adjective

بی‌انگیزه، بدون پشتکار، بی‌اشتیاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She declined to compete in the Olympics because she was unmotivated.

او از شرکت در مسابقات المپیک امتناع کرد چون بی‌انگیزه بود.

He is aimless, unmotivated, and neurotic.

او بی‌اراده، بدون پشتکار و دچار اختلال عصبی است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unmotivated

ارجاع به لغت unmotivated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmotivated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmotivated

لغات نزدیک unmotivated

پیشنهاد بهبود معانی