Quisling

ˈkwɪzlɪŋ ˈkwɪzlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
حاکم دست‌نشانده اجنبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quisling

  1. noun traitor
    Synonyms:
    betrayer defector deserter turncoat double-crosser back-stabber double-dealer collaborator colluder sympathizer Judas snake in the grass

ارجاع به لغت quisling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quisling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quisling

لغات نزدیک quisling

پیشنهاد بهبود معانی