گذشتهی ساده:
connivedشکل سوم:
connivedسومشخص مفرد:
connivesوجه وصفی حال:
connivingچشمپوشی کردن، مسامحه کردن، تجاهل کردن، سر و سرداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to connive at the violation of a law
تخطی از قانون را نادیده انگاشتن
He was accused of receiving money in return for conniving with their thievery.
او متهم شد که پول گرفته و در عوض دزدیهای آنها را نادیده گرفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «connive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connive