فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Connive

kəˈnaɪv kəˈnaɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    connived
  • شکل سوم:

    connived
  • سوم شخص مفرد:

    connives
  • وجه وصفی حال:

    conniving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    چشم‌پوشی کردن، مسامحه کردن، تجاهل کردن، سر و سرداشتن
    • - to connive at the violation of a law
    • - تخطی از قانون را نادیده انگاشتن
    • - He was accused of receiving money in return for conniving with their thievery.
    • - او متهم شد که پول گرفته و در عوض دزدی‌های آن‌ها را نادیده گرفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد connive

  1. verb plot, scheme
    Synonyms: angle, be in cahoots with, cabal, cogitate, collude, conspire, contrive, cook up, devise, diddle, finagle, frame, frame up, intrigue, machinate, operate, promote, wangle, wire, work hand in glove

ارجاع به لغت connive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/connive

لغات نزدیک connive

پیشنهاد بهبود معانی