مکان، جا، محل، دهکده، مقر، مسکن، مزرعه، عوض، بهجای، جا دادن، گذاشتن، حمایت کردن، مفید بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to send someone in one's stead
کسی را به جای خود (یا از جانب خود) فرستادن
to stand someone in good stead
خوب به درد کسی خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stead