آخرین به‌روزرسانی:

Stead

sted sted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

مکان، جا، محل، دهکده، مقر، مسکن، مزرعه، عوض، به‌جای، جا دادن، گذاشتن، حمایت کردن، مفید بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to send someone in one's stead

کسی را به جای خود (یا از جانب خود) فرستادن

to stand someone in good stead

خوب به درد کسی خوردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stead

  1. noun the function or position customarily occupied by another
    Synonyms:
    place position lieu

ارجاع به لغت stead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stead

لغات نزدیک stead

پیشنهاد بهبود معانی