آخرین به‌روزرسانی:

Clementine

ˈkleməntiːn / / -taɪn ˈkleməntiːn / / -taɪn

شکل جمع:

clementines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

میوه نارنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The clementine tree in our yard produces the sweetest fruits.

درخت نارنگی حیاطمان شیرین‌ترین میوه‌ها را می‌دهد.

I love clementines because they are easy to peel.

من عاشق نارنگی‌ام چون پوست کندنش راحت است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clementine

  1. noun A variety of mandarin orange that is grown around the Mediterranean and in South Africa
    Synonyms:
    clementine tree

ارجاع به لغت clementine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clementine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clementine

لغات نزدیک clementine

پیشنهاد بهبود معانی