فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clementine

ˈkleməntiːn / / -taɪn ˈkleməntiːn / / -taɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clementines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    میوه نارنگی
    • - The clementine tree in our yard produces the sweetest fruits.
    • - درخت نارنگی حیاطمان شیرین‌ترین میوه‌ها را می‌دهد.
    • - I love clementines because they are easy to peel.
    • - من عاشق نارنگی‌ام چون پوست کندنش راحت است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clementine

  1. noun A variety of mandarin orange that is grown around the Mediterranean and in South Africa
    Synonyms: clementine tree

ارجاع به لغت clementine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clementine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clementine

لغات نزدیک clementine

پیشنهاد بهبود معانی