آلبوم، دفتر (حاوی عکس، بریدهی روزنامهها و ...)، مرقع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I love flipping through my old scrapbook and reminiscing about the good times.
من عاشق ورق زدن آلبوم قدیمیام و یادآوری روزهای خوب هستم.
My grandmother's scrapbook is filled with black-and-white photographs from her youth.
آلبوم مادربزرگم پر از عکسهای سیاهوسفید دوران جوانی او است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scrapbook» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrapbook