گذشتهی ساده:
sprainedشکل سوم:
sprainedسومشخص مفرد:
sprainsوجه وصفی حال:
sprainingشکل جمع:
sprainsرگبهرگ شدن، رگبهرگ کردن، پیچخوردگی، بهدرد آوردن، پیچ خوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She sprained her ankle playing squash.
مچ پای او در بازی اسکواش دچار پیچخوردگی شد.
Parvin fell and sprained her ankle.
پروین افتاد و مچ پایش رگبهرگ شد.
رگ به رگ، پیچ خورده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She continued to play despite an ankle sprain.
او با مچ پای پیچخورده به بازی ادامه داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sprain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprain