گذشتهی ساده:
baledشکل سوم:
baledسومشخص مفرد:
balesوجه وصفی حال:
balingشکل جمع:
balesعدل، لنگه، تا، تاچه، مصیبت، بلا، رنج، محنت، رقصیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bales of old newspapers
بستههای بزرگی از روزنامههای کهنه
two bales of cotton
دو عدل پنبه
We spent the afternoon baling hay.
بعدازظهر را بستهبسته کردن علف خشک صرف کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bale» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bale