فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corpus

ˈkɔːrpəs ˈkɔːpəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corpora

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع corpuses به‌ جای corpora استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    مجموعه‌ای از نوشته‌ها، تن، جسم، تنه
    • - the corpus of civil law
    • - مجموعه‌ی قوانین مدنی
    • - I have tried to collect a corpus of his works.
    • - کوشیده‌ام جنگی از آثار او را گرد آورم.
    • - corpus cavernosum
    • - کرپ تهینه‌ای، جسم غاری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corpus

  1. noun body of text
    Synonyms: bulk, collection, compilation, complete works, core, entirety, extant works, mass, oeuvre, opera omnia, staple, substance, whole

ارجاع به لغت corpus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corpus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corpus

لغات نزدیک corpus

پیشنهاد بهبود معانی