فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Equity

ˈekwəti ˈekwəti

شکل جمع:

equities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

اقتصاد ارزش دارایی خالص، ارزش سهام، حقوق صاحبان سهام

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

bonds and equities

اوراق قرضه و ارزش سهام

The bank required a minimum amount of equity for the loan to be approved.

بانک برای تایید این وام حداقل مقدار حقوق صاحبان سهام را الزامی کرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

equity financing

تامین ارزش مالی سهام

noun uncountable

ارزش ویژه، ارزش خالص (مربوط به ملک)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

My equity in the house has increased significantly since I purchased it.

ارزش خالص خانه‌ام از زمانی که آن را خریدم به میزان قابل‌توجهی افزایش یافته است.

The couple decided to sell their home to cash out on their equity and downsize.

این زوج تصمیم گرفتند که خانه‌یشان را بفروشند تا ارزش خالص خود را نقد و کوچک کنند.

noun uncountable formal

عدل، عدالت، انصاف، قسط، برابری، یکسان، بی‌طرفی، بی‌غرضی، تساوی حقوق

to treat friends and strangers with equity

با دوست و غریبه یکسان رفتار کردن (تبعیض قائل نشدن)

presenting both sides of an issue with equity

هر دو سوی قضیه را با بی‌طرفی ارائه دادن

noun uncountable

حقوق دادگاه انصاف

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

When traditional laws fail to deliver justice, equity steps in to fill the void.

وقتی قوانین مرسوم در اجرای عدالت شکست می‌خورند، دادگاه انصاف وارد عمل می‌شود تا خلاء را پر کند.

Equity seeks to address gaps in justice and promote fairness.

دادگاه انصاف به‌دنبال رفع اختلافات عدالت و ترویج خوبی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equity

  1. noun impartiality
    Synonyms:
    fairness justice honesty integrity uprightness reasonableness rectitude righteousness fair play even-handedness nonpartisanship equitableness fair-mindedness disinterestedness justness square deal piece
    Antonyms:
    unfairness partiality bias inequity unjustness
  1. noun money invested in possession
    Synonyms:
    investment capital outlay

ارجاع به لغت equity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/equity

لغات نزدیک equity

پیشنهاد بهبود معانی