۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Leverage

ˈlev.ɚ.ɪdʒ ˈliː.vər.ɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    leveraged
  • شکل سوم:

    leveraged
  • سوم‌شخص مفرد:

    leverages
  • وجه وصفی حال:

    leveraging
  • شکل جمع:

    leverages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
اهرم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Leverage enables us to lift almost anything.
- اهرم به ما کمک می‌کند تا تقریبا هر چیزی را بلند کنیم.
- With the right leverage, even a small force can move a large object.
- با اهرم مناسب، حتی نیرویی کوچک هم می‌تواند جسمی بزرگ را حرکت دهد.
noun uncountable
قدرت، اهرم فشار (برای تأثیرگذاری)
- He has enough leverage to get anything done in this company.
- او آن‌قدر قدرت دارد که می‌تواند در این شرکت هرکاری را انجام بدهد.
- The union used its membership numbers as leverage to demand better wages.
- اتحادیه از تعداد اعضای خود به‌عنوان اهرمی برای درخواست دستمزد بهتر استفاده کرد.
- His wealth gives him tremendous leverage in our district.
- ثروتش در منطقه‌ی ما به او قدرت زیادی می‌دهد.
noun uncountable
اقتصاد نسبت بدهی به دارایی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
- The company's high leverage concerned investors.
- نسبت بدهی به دارایی بالای شرکت، سرمایه‌گذاران را نگران کرد.
- Understanding a company's leverage is crucial for assessing its financial risk.
- درک نسبت بدهی به دارایی شرکت برای ارزیابی ریسک مالی آن حیاتی است.
- The CFO analyzed the firm's leverage before seeking additional loans.
- مدیر مالی قبل‌از درخواست وام‌های اضافی، نسبت بدهی به دارایی شرکت را تجزیه‌وتحلیل کرد.
noun uncountable
اقتصاد سرمایه‌گذاری با پول قرضی
- High leverage can lead to significant gains, but also substantial losses.
- استفاده از پول قرضی زیاد می‌تواند منجر به سودهای قابل توجه و همچنین زیان‌های هنگفت شود.
- The company's acquisition strategy relied heavily on leverage.
- استراتژی خرید شرکت به‌شدت به سرمایه‌گذاری با پول قرضی متکی بود.
verb - transitive
استفاده کردن، بهره بردن (استفاده از چیزی که داریم برای رسیدن به چیزی بهتر)
- She hopes to leverage her experience in project management to get a promotion.
- او امیدوار است از تجربه‌ی خود در مدیریت پروژه برای ارتقاء شغلی استفاده کند.
- The company plans to leverage its existing technology to create new products.
- این شرکت قصد دارد از فناوری موجود خود برای ایجاد محصولات جدید استفاده کند.
- The organization is looking for ways to leverage its data to improve decision-making.
- این سازمان به‌دنبال راه‌هایی برای بهره بردن از داده‌های خود برای بهبود تصمیم‌گیری است.
verb - transitive
اقتصاد با پول قرضی سرمایه‌گذاری کردن، جور کردن سرمایه با رهن‌گذاری
- Many startups leverage loans to fund their initial growth phase.
- بسیاری از استارت‌آپ‌ها از وام‌ها برای تأمین مالی مرحله‌ی اولیه‌ی رشد خود استفاده می‌کنند.
- The investment firm decided to leverage its assets to acquire a smaller competitor.
- شرکت سرمایه‌گذاری تصمیم گرفت از دارایی‌های خود برای خرید رقیب کوچک‌تر استفاده کند.
verb - transitive
اقتصاد افزایش دادن سرمایه با سرمایه
- He hoped to leverage his small savings into a substantial investment portfolio.
- او امیدوار بود پس‌انداز اندک خود را به سبد سرمایه‌گذاری قابل توجهی تبدیل کند.
- Investors often leverage their existing assets to acquire additional properties.
- سرمایه‌گذاران اغلب از دارایی‌های موجود خود برای به دست آوردن املاک اضافی استفاده می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leverage

  1. noun influence
    Synonyms:
    power authority weight clout advantage edge pull rank ascendancy bargaining chip break drag grease jump on ropes suction

ارجاع به لغت leverage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leverage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leverage

لغات نزدیک leverage

پیشنهاد بهبود معانی