آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ اسفند ۱۴۰۳

    Leverage

    ˈlev.ɚ.ɪdʒ ˈliː.vər.ɪdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    leveraged

    شکل سوم:

    leveraged

    سوم‌شخص مفرد:

    leverages

    وجه وصفی حال:

    leveraging

    شکل جمع:

    leverages

    معنی leverage | جمله با leverage

    noun uncountable

    اهرم

    Leverage enables us to lift almost anything.

    اهرم به ما کمک می‌کند تا تقریبا هر چیزی را بلند کنیم.

    With the right leverage, even a small force can move a large object.

    با اهرم مناسب، حتی نیرویی کوچک هم می‌تواند جسمی بزرگ را حرکت دهد.

    noun uncountable

    قدرت، اهرم فشار (برای تأثیرگذاری)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He has enough leverage to get anything done in this company.

    او آن‌قدر قدرت دارد که می‌تواند در این شرکت هرکاری را انجام بدهد.

    The union used its membership numbers as leverage to demand better wages.

    اتحادیه از تعداد اعضای خود به‌عنوان اهرمی برای درخواست دستمزد بهتر استفاده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His wealth gives him tremendous leverage in our district.

    ثروتش در منطقه‌ی ما به او قدرت زیادی می‌دهد.

    noun uncountable

    اقتصاد نسبت بدهی به دارایی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    The company's high leverage concerned investors.

    نسبت بدهی به دارایی بالای شرکت، سرمایه‌گذاران را نگران کرد.

    Understanding a company's leverage is crucial for assessing its financial risk.

    درک نسبت بدهی به دارایی شرکت برای ارزیابی ریسک مالی آن حیاتی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The CFO analyzed the firm's leverage before seeking additional loans.

    مدیر مالی قبل‌از درخواست وام‌های اضافی، نسبت بدهی به دارایی شرکت را تجزیه‌وتحلیل کرد.

    noun uncountable

    اقتصاد سرمایه‌گذاری با پول قرضی

    High leverage can lead to significant gains, but also substantial losses.

    استفاده از پول قرضی زیاد می‌تواند منجر به سودهای قابل توجه و همچنین زیان‌های هنگفت شود.

    The company's acquisition strategy relied heavily on leverage.

    استراتژی خرید شرکت به‌شدت به سرمایه‌گذاری با پول قرضی متکی بود.

    verb - transitive

    استفاده کردن، بهره بردن (استفاده از چیزی که داریم برای رسیدن به چیزی بهتر)

    She hopes to leverage her experience in project management to get a promotion.

    او امیدوار است از تجربه‌ی خود در مدیریت پروژه برای ارتقاء شغلی استفاده کند.

    The company plans to leverage its existing technology to create new products.

    این شرکت قصد دارد از فناوری موجود خود برای ایجاد محصولات جدید استفاده کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The organization is looking for ways to leverage its data to improve decision-making.

    این سازمان به‌دنبال راه‌هایی برای بهره بردن از داده‌های خود برای بهبود تصمیم‌گیری است.

    verb - transitive

    اقتصاد با پول قرضی سرمایه‌گذاری کردن، جور کردن سرمایه با رهن‌گذاری

    Many startups leverage loans to fund their initial growth phase.

    بسیاری از استارت‌آپ‌ها از وام‌ها برای تأمین مالی مرحله‌ی اولیه‌ی رشد خود استفاده می‌کنند.

    The investment firm decided to leverage its assets to acquire a smaller competitor.

    شرکت سرمایه‌گذاری تصمیم گرفت از دارایی‌های خود برای خرید رقیب کوچک‌تر استفاده کند.

    verb - transitive

    اقتصاد افزایش دادن سرمایه با سرمایه

    He hoped to leverage his small savings into a substantial investment portfolio.

    او امیدوار بود پس‌انداز اندک خود را به سبد سرمایه‌گذاری قابل توجهی تبدیل کند.

    Investors often leverage their existing assets to acquire additional properties.

    سرمایه‌گذاران اغلب از دارایی‌های موجود خود برای به دست آوردن املاک اضافی استفاده می‌کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد leverage

    1. noun influence
      Synonyms:
      power authority weight clout advantage edge pull rank ascendancy bargaining chip break drag grease jump on ropes suction

    سوال‌های رایج leverage

    گذشته‌ی ساده leverage چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده leverage در زبان انگلیسی leveraged است.

    شکل سوم leverage چی میشه؟

    شکل سوم leverage در زبان انگلیسی leveraged است.

    شکل جمع leverage چی میشه؟

    شکل جمع leverage در زبان انگلیسی leverages است.

    وجه وصفی حال leverage چی میشه؟

    وجه وصفی حال leverage در زبان انگلیسی leveraging است.

    سوم‌شخص مفرد leverage چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد leverage در زبان انگلیسی leverages است.

    ارجاع به لغت leverage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «leverage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leverage

    لغات نزدیک leverage

    • - leveller
    • - lever
    • - leverage
    • - leveraged buyout
    • - leveret
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.