فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rehab

ˈriːhæb ˈriːhæb

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal

بازپروری (فرایند کمک به فرد برای قطع مصرف موادمخدر یا الکل)

After completing rehab, she felt like a new person.

پس‌از اتمام دوره‌‌ی بازپروری، او احساس کرد که انسان جدیدی است.

He attended weekly meetings as part of his ongoing rehab process.

او به‌عنوان بخشی از روند بازپروری مستمر خود در جلسات هفتگی شرکت می‌کرد.

noun

مرکز بازپروری (مکانی که در آن افراد، به‌ویژه کسانی که به‌دلیل مشکلات رفتاری، اعتیاد یا بزهکاری نیاز به حمایت و درمان دارند، تحت مراقبت و آموزش قرار می‌گیرند.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The rehab offers various therapies for addiction recovery.

مرکز بازپروری درمان‌های مختلفی را برای بهبودی از اعتیاد ارائه می‌دهد.

She credited her success to the friends she found in rehab.

او موفقیت خود را مدیون دوستانی دانست که در مرکز بازپروری پیدا کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rehab

  1. noun a structured program designed to help individuals overcome substance abuse issues, such as addiction to drugs or alcohol
    Synonyms:
    treatment therapy rehabilitation care regimen

ارجاع به لغت rehab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rehab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rehab

لغات نزدیک rehab

پیشنهاد بهبود معانی