بازپروری (فرایند کمک به فرد برای قطع مصرف موادمخدر یا الکل)
After completing rehab, she felt like a new person.
پساز اتمام دورهی بازپروری، او احساس کرد که انسان جدیدی است.
He attended weekly meetings as part of his ongoing rehab process.
او بهعنوان بخشی از روند بازپروری مستمر خود در جلسات هفتگی شرکت میکرد.
مرکز بازپروری (مکانی که در آن افراد، بهویژه کسانی که بهدلیل مشکلات رفتاری، اعتیاد یا بزهکاری نیاز به حمایت و درمان دارند، تحت مراقبت و آموزش قرار میگیرند.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The rehab offers various therapies for addiction recovery.
مرکز بازپروری درمانهای مختلفی را برای بهبودی از اعتیاد ارائه میدهد.
She credited her success to the friends she found in rehab.
او موفقیت خود را مدیون دوستانی دانست که در مرکز بازپروری پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rehab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rehab