با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Regimen

ˈredʒɪmɪn ˈredʒɪmɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable formal
    پزشکی (دارو یا غذا یا ورزش و غیره) رژیم، پرهیز، برنامه‌
    • - I have started a new exercise regimen to lose weight.
    • - یک برنامه‌ی تمرینی جدید را برای کاهش وزن شروع کرده‌ام.
    • - a strict diet regimen
    • - یک رژیم غذایی سخت
    • - to be on regimen
    • - رژیم داشتن، پرهیز داشتن
    • - to go on regimen
    • - پرهیز کردن، رژیم گرفتن
  • noun countable formal
    سیاست رژیم، حکومت، فرمانروایی، حکمرانی
    • - The current regimen lacks efficiency and effectiveness.
    • - رژیم کنونی فاقد کارایی و اثربخشی است.
    • - a well-defined regimen
    • - حکومتی شفاف
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد regimen

  1. noun The systematic application of remedies to effect a cure
    Synonyms: regime, care, rehabilitation, administration, control, diet, therapy, government, menu, treatment, procedure, process, rehab, rule, system

ارجاع به لغت regimen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regimen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regimen

لغات نزدیک regimen

پیشنهاد بهبود معانی