فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Therapy

ˈθerəpi ˈθerəpi

گذشته‌ی ساده:

therapied

شکل سوم:

therapied

سوم‌شخص مفرد:

therapies

وجه وصفی حال:

therapying

شکل جمع:

therapies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

پزشکی درمان، معالجه، مداوا، تداوی، (در ترکیب) - درمانی، - درمان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

hydrotherapy

آب‌درمانی

encounter group therapy.

درمان با گروه رویارویی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد therapy

  1. noun healing treatment
    Synonyms:
    remedy cure healing medicine remedial treatment therapeutics analysis
    Antonyms:
    harm hurt injury damage

ارجاع به لغت therapy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «therapy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/therapy

لغات نزدیک therapy

پیشنهاد بهبود معانی