فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Curveball

ˈkɜːrvbɒːl ˈkɜːvbɔːl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(سافت‌بال و بیسبال) توپی که به‌صورت مستقیم به حرکت خود ادامه نمی‌دهد، توپ کات‌دار، توپ قوس‌دار

He throws two different curveballs.

دو توپ قوس‌دار را پرتاپ می‌کند.

Three curveballs to the middle.

سه توپ کات‌دار به وسط اصابت کردند.

noun countable

(عامیانه) چیزی غیرمنتظره، موضوعی غافلگیرکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

There's always a curveball on every mission.

همواره در هر مأموریتی، چیزی غیرمنتظره وجود دارد.

Every so often life will throw you a curveball.

زندگی هر از گاهی موضوعی غافلگیرکننده برای شما پیش می‌آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curveball

  1. noun baseball that curves when thrown
    Synonyms:
    curve breaking ball bender hook ball curve googly slurve Captain Hook bosey wrong'un

ارجاع به لغت curveball

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curveball» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curveball

لغات نزدیک curveball

پیشنهاد بهبود معانی