فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Curveball

ˈkɜːrvbɒːl ˈkɜːvbɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    (سافت‌بال و بیسبال) توپی که به‌صورت مستقیم به حرکت خود ادامه نمی‌دهد، توپ کات‌دار، توپ قوس‌دار
    • - He throws two different curveballs.
    • - دو توپ قوس‌دار را پرتاپ می‌کند.
    • - Three curveballs to the middle.
    • - سه توپ کات‌دار به وسط اصابت کردند.
  • noun countable
    (عامیانه) چیزی غیرمنتظره، موضوعی غافلگیرکننده
    • - There's always a curveball on every mission.
    • - همواره در هر مأموریتی، چیزی غیرمنتظره وجود دارد.
    • - Every so often life will throw you a curveball.
    • - زندگی هر از گاهی موضوعی غافلگیرکننده برای شما پیش می‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد curveball

  1. noun baseball that curves when thrown
    Synonyms: bender, bosey, breaking ball, Captain Hook, curve, googly, hook ball, slurve, wrong'un

ارجاع به لغت curveball

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curveball» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curveball

لغات نزدیک curveball

پیشنهاد بهبود معانی