امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Curveball

ˈkɜːrvbɒːl ˈkɜːvbɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(سافت‌بال و بیسبال) توپی که به‌صورت مستقیم به حرکت خود ادامه نمی‌دهد، توپ کات‌دار، توپ قوس‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He throws two different curveballs.
- دو توپ قوس‌دار را پرتاپ می‌کند.
- Three curveballs to the middle.
- سه توپ کات‌دار به وسط اصابت کردند.
noun countable
(عامیانه) چیزی غیرمنتظره، موضوعی غافلگیرکننده
- There's always a curveball on every mission.
- همواره در هر مأموریتی، چیزی غیرمنتظره وجود دارد.
- Every so often life will throw you a curveball.
- زندگی هر از گاهی موضوعی غافلگیرکننده برای شما پیش می‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curveball

  1. noun baseball that curves when thrown
    Synonyms:
    bender bosey breaking ball Captain Hook curve googly hook ball slurve wrong'un

ارجاع به لغت curveball

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curveball» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curveball

لغات نزدیک curveball

پیشنهاد بهبود معانی