گذشتهی ساده:
embeddedشکل سوم:
embeddedسومشخص مفرد:
embedsوجه وصفی حال:
embeddingشکل جمع:
embedsهمچنین میتوان از imbed به جای embed استفاده کرد.
جاسازی کردن
نشاندن، فرو کردن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، جادادن، در درون کار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to embed tiles in cement
کاشی را در سیمان کار گذاشتن
The fossils were embedded in coal.
سنگوارهها در زغالسنگ جایگزین شده بودند.
The memory of that accident remained embedded in his mind for years.
خاطرهی آن حادثه سالها در خاطرش نقش بسته بود.
historical events that have become embedded in legends
وقایع تاریخی که در افسانهها تجلی میکنند (ریشه دواندهاند)
A sweet edible pulp embeds the seed of plums and peaches.
شفت شیرین و خوراکی هستهی آلو و هلو را در بر میگیرد.
many Latin phrases are embedded in his text
در متن او عبارتهای متعدد لاتین هست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embed