آیکن بنر

راهنمای استفاده از بخش «لغات من» در فست دیکشنری

راهنمای استفاده از بخش «لغات من»

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Put Into

pʊt ˈɪntuː pʊt ˈɪntʊ

گذشته‌ی ساده:

put into

شکل سوم:

put into

سوم‌شخص مفرد:

puts into

وجه وصفی حال:

putting into

معنی put into | جمله با put into

phrasal verb

صرف کردن، اختصاص دادن، گذاشتن (وقت/انرژی/تلاش)

They put countless hours into training for the competition.

آن‌ها ساعت‌های بی‌شماری را برای تمرین مسابقه صرف کردند.

He put his heart into writing the novel.

او دل و جانش را برای نوشتن رمان گذاشت.

phrasal verb

سرمایه‌گذاری کردن، پول گذاشتن، اختصاص دادن سرمایه، هزینه کردن، تزریق سرمایه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He put all his inheritance into starting a small business.

او تمام ارثیه‌اش را برای راه‌اندازی کسب‌وکاری کوچک سرمایه‌گذاری کرد.

The company has put millions into developing new technology.

شرکت میلیون‌ها تومان را صرف توسعه‌ی فناوری جدید کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت put into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-into

لغات نزدیک put into

پیشنهاد بهبود معانی