گذشتهی ساده:
put intoشکل سوم:
put intoسومشخص مفرد:
puts intoوجه وصفی حال:
putting intoصرف کردن، اختصاص دادن، گذاشتن (وقت/انرژی/تلاش)
They put countless hours into training for the competition.
آنها ساعتهای بیشماری را برای تمرین مسابقه صرف کردند.
He put his heart into writing the novel.
او دل و جانش را برای نوشتن رمان گذاشت.
سرمایهگذاری کردن، پول گذاشتن، اختصاص دادن سرمایه، هزینه کردن، تزریق سرمایه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He put all his inheritance into starting a small business.
او تمام ارثیهاش را برای راهاندازی کسبوکاری کوچک سرمایهگذاری کرد.
The company has put millions into developing new technology.
شرکت میلیونها تومان را صرف توسعهی فناوری جدید کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put into» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-into