با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Embeddedness

ɪmˈbɛdədnɪs ɪmˈbɛdɪdnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    تعبیه، جاسازی، جاگذاری، فرونشانی، کارگذاری، نهادینه‌سازی
    • - The embeddedness of cultural traditions in a community helps to preserve its identity.
    • - نهادینه‌سازی سنن فرهنگی در یک جامعه به حفظ هویت آن کمک می‌کند.
    • - The embeddedness of the diamond in the ring adds to its value and beauty.
    • - جاگذاری الماس در حلقه به ارزش و زیبایی آن می‌افزاید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت embeddedness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embeddedness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embeddedness

لغات نزدیک embeddedness

پیشنهاد بهبود معانی