همچنین در معنای دوم میتوان از imbedding بهجای embedding استفاده کرد.
انتصاب، جاسازی، تعبیه، درونهگیری، (عمل) قرار دادن
The embedding of journalists with military units allows for firsthand reporting on the front lines.
انتصاب روزنامهنگاران با واحدهای نظامی امکان گزارش دستاول در خط مقدم را فراهم میکند.
Embedding journalists with troops can provide a unique perspective on the challenges they face.
قرار دادن روزنامهنگاران در کنار سربازان میتواند دیدگاه منحصربهفردی در مورد چالشهایی که آنها با آن مواجه هستند را ارائه دهد.
ریاضی نگاشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The author's skillful use of embedding enhanced the clarity and depth of their mathematical proof.
استفادهی ماهرانهی نویسنده از نگاشت، وضوح و عمق اثبات ریاضی آنها را افزایش داد.
The embedding of vectors in a higher-dimensional space allows for more complex mathematical operations.
نگاشت در فضایی با ابعاد بالاتر، امکان انجام عملیات ریاضی پیچیدهتری را فراهم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embedding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embedding