با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Embedding

ɪmˈbɛdɪŋ ɪmˈbɛdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای دوم: imbedding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انتصاب، جاسازی، تعبیه، عمل قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The embedding of journalists with military units allows for firsthand reporting on the front lines.
- انتصاب روزنامه‌نگاران با واحدهای نظامی امکان گزارش دست‌اول در خط مقدم را فراهم می‌کند.
- Embedding journalists with troops can provide a unique perspective on the challenges they face.
- قرار دادن روزنامه‌نگاران در کنار سربازان می‌تواند دیدگاه منحصربه‌فردی در مورد چالش‌هایی که آن‌ها با آن مواجه هستند را ارائه دهد.
noun countable uncountable
ریاضی نگاشت
- The author's skillful use of embedding enhanced the clarity and depth of their mathematical proof.
- استفاده‌ی ماهرانه‌ی نویسنده از نگاشت، وضوح و عمق اثبات ریاضی آن‌ها را افزایش داد.
- The embedding of vectors in a higher-dimensional space allows for more complex mathematical operations.
- نگاشت‌ در فضایی با ابعاد بالاتر، امکان انجام عملیات ریاضی پیچیده‌تری را فراهم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت embedding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embedding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embedding

لغات نزدیک embedding

پیشنهاد بهبود معانی