با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inaugurated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    inaugurates
  • وجه وصفی حال:

    inaugurating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(در مراسم رسمی) منصوب‌شده، گمارده‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the inaugurated mayor
- شهردار منصوب‌شده
- The inaugurated President was killed after the inauguration ceremony.
- رئیس‌جمهور منصوب‌شده پس از مراسم تحلیف کشته شد.
adjective
برپاشده، افتتاح‌شده، آغازشده
- he inaugurated theater hall
- سالن تئاتر افتتاح‌شده
- the recently inaugurated embassy
- سفارت تازه افتتاح‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inaugurated

  1. adjective originated
    Synonyms: started, installed, introduced, begun, initiated

ارجاع به لغت inaugurated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inaugurated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inaugurated

لغات نزدیک inaugurated

پیشنهاد بهبود معانی