فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inaugurated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    inaugurates
  • وجه وصفی حال:

    inaugurating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (در مراسم رسمی) منصوب‌شده، گمارده‌شده
    • - the inaugurated mayor
    • - شهردار منصوب‌شده
    • - The inaugurated President was killed after the inauguration ceremony.
    • - رئیس‌جمهور منصوب‌شده پس از مراسم تحلیف کشته شد.
  • adjective
    برپاشده، افتتاح‌شده، آغازشده
    • - he inaugurated theater hall
    • - سالن تئاتر افتتاح‌شده
    • - the recently inaugurated embassy
    • - سفارت تازه افتتاح‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inaugurated

  1. adjective originated
    Synonyms: started, installed, introduced, begun, initiated

ارجاع به لغت inaugurated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inaugurated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inaugurated

لغات نزدیک inaugurated

پیشنهاد بهبود معانی