سومشخص مفرد:
installsوجه وصفی حال:
installingنصبشده، راهاندازیشده
the installed software
نرمافزار نصبشده
the installed washing machine
ماشین لباسشوییِ راهاندازیشده
(به شغل یا سِمَتی) منصوبشده، گماردهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the installed mayor
شهردار منصوبشده
The installed coach was fired.
مربیِ منصوبشده، اخراج شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «installed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/installed