فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Installment

ˌɪnˈstɒlmənt ˌɪnˈstɒlmənt

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی instalment است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(در پرداخت بدهی و غیره) قسط

the payment of monthly installments

پرداخت اقساط ماهانه

by installment

به‌طور قسطی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a loan installment

قسط وام

noun countable

(نمایش تلویزیونی و رادیویی - داستان مجله و غیره) بخش، سری، قسمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an installment show

نمایش سریالی

The next installment of the story will be published next week.

بخش دیگر داستان هفته‌ی آینده منتشر خواهد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد installment

  1. noun part, section
    Synonyms:
    section portion division payment repayment episode chapter token partial payment earnest
    Antonyms:
    whole

ارجاع به لغت installment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «installment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/installment

لغات نزدیک installment

پیشنهاد بهبود معانی