Introduced

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    introduces
  • وجه وصفی حال:

    introducing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
مطرح‌شده، معرفی‌شده، ارائه‌شده، آشناشده، مشهور، معروف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the introduced meat rationing
- جیره‌بندی گوشت ارائه‌شده
- the introduced changes
- تغییرات مطرح‌شده
adjective
غیربومی
- The prickly pear cactus is an introduced species in Australia.
- میوه‌ی کاکتوس گلابی خاردار، در استرالیا یک گونه‌ی غیربومی است.
- The effect of environmental factors on the growth, development and appearance of the introduced Ostrich Fern in the open is the subject of this paper.
- تأثیر عوامل محیطی بر رشد، نمو و ظهور سرخس شترمرغ غیربومی در فضای باز، موضوع این مقاله است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد introduced

  1. adjective brought in
    Synonyms: made current, made known, imported, popularized, received
  2. adjective made acquainted
    Synonyms: acquainted with, on speaking terms, familiar with

ارجاع به لغت introduced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «introduced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/introduced

لغات نزدیک introduced

پیشنهاد بهبود معانی