با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Apparel

əˈpærəl əˈpærəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    apparelled
  • شکل سوم:

    apparelled
  • سوم شخص مفرد:

    apparels
  • وجه وصفی حال:

    apparelling
  • شکل جمع:

    apparels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
رخت، اسباب، آراستن، پوشاندن، جامه
- Mehri entered through the door dressed in full wedding apparel.
- مهری ملبس به جامه‌ی عروسی از در وارد شد.
- the white apparel of winter
- جامه‌ی سپید زمستان
- They were appareled like Texans.
- لباس آن‌ها مثل کابوی‌های تگزاس بود.
- His book is well printed and tastefully appareled.
- کتاب او خوب چاپ شده و با سلیقه تزیین شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apparel

  1. noun clothing; covering
    Synonyms: accoutrement, array, attire, clothes, costume, drapery, dress, duds, equipment, garb, garment, gear, getup, habiliment, habit, outfit, raiment, rig, robe, suit, threads, trapping, vestment

ارجاع به لغت apparel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apparel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apparel

لغات نزدیک apparel

پیشنهاد بهبود معانی