گذشتهی ساده:
robedشکل سوم:
robedسومشخص مفرد:
robesوجه وصفی حال:
robingشکل جمع:
robesپوشاک ردا، بلندجامه، جامهی بلند، لباده، جبه
the king's velvet robe
ردای مخملی پادشاه
She wore a luxurious silk robe.
بلندجامهی ابریشمی مجللی به تن داشت.
لباس خانه، ربدوشامبر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She tiptoed into the kitchen, wearing nothing but her silky robe.
او با نوک پا وارد آشپزخانه شد و چیزی جز لباس خانه بر تن نداشت.
He couldn't wait to slip into his robe after a long day at work.
پس از یک روز کاری طولانی، بیصبرانه منتظر بود تا ربدوشامبر خود را بپوشد.
پوشاک ردا پوشیدن، ردا پوشاندن
The king and queen were robed.
شاه و ملکه ردا پوشیده بودند.
The actor was robed.
بازیگر ردا پوشید.
لباس پوشیدن، جامه بر تن کردن
He quickly robed.
بهسرعت لباس پوشید.
She will robe soon.
بهزودی جامه به تن خواهد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «robe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/robe