با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Robe

roʊb rəʊb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    robed
  • شکل سوم:

    robed
  • سوم‌شخص مفرد:

    robes
  • وجه وصفی حال:

    robing
  • شکل جمع:

    robes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوشاک ردا، بلندجامه، جامه‌ی بلند، لباده، جبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the king's velvet robe
- ردای مخملی پادشاه
- She wore a luxurious silk robe.
- بلندجامه‌ی ابریشمی مجللی به تن داشت.
noun countable
لباس خانه، رب‌دوشامبر
- She tiptoed into the kitchen, wearing nothing but her silky robe.
- او با نوک پا وارد آشپزخانه شد و چیزی جز لباس خانه‌ بر تن نداشت.
- He couldn't wait to slip into his robe after a long day at work.
- پس از یک روز کاری طولانی، بی‌صبرانه منتظر بود تا رب‌دوشامبر خود را بپوشد.
verb - intransitive verb - transitive
پوشاک ردا پوشیدن، ردا پوشاندن
- The king and queen were robed.
- شاه و ملکه ردا پوشیده بودند.
- The actor was robed.
- بازیگر ردا پوشید.
verb - intransitive
لباس پوشیدن، جامه بر تن کردن
- He quickly robed.
- به‌سرعت لباس پوشید.
- She will robe soon.
- به‌زودی جامه به تن خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد robe

  1. noun gown, often for wearing at home
    Synonyms: bathrobe, cape, costume, covering, dress, dressing gown, frock, garment, habit, housecoat, kimono, mantle, muumuu, negligee, outfit, peignoir, vestment, wrapper

ارجاع به لغت robe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «robe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/robe

لغات نزدیک robe

پیشنهاد بهبود معانی