امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Robe

roʊb rəʊb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    robed
  • شکل سوم:

    robed
  • سوم‌شخص مفرد:

    robes
  • وجه وصفی حال:

    robing
  • شکل جمع:

    robes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوشاک ردا، بلندجامه، جامه‌ی بلند، لباده، جبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the king's velvet robe
- ردای مخملی پادشاه
- She wore a luxurious silk robe.
- بلندجامه‌ی ابریشمی مجللی به تن داشت.
noun countable
لباس خانه، رب‌دوشامبر
- She tiptoed into the kitchen, wearing nothing but her silky robe.
- او با نوک پا وارد آشپزخانه شد و چیزی جز لباس خانه‌ بر تن نداشت.
- He couldn't wait to slip into his robe after a long day at work.
- پس از یک روز کاری طولانی، بی‌صبرانه منتظر بود تا رب‌دوشامبر خود را بپوشد.
verb - intransitive verb - transitive
پوشاک ردا پوشیدن، ردا پوشاندن
- The king and queen were robed.
- شاه و ملکه ردا پوشیده بودند.
- The actor was robed.
- بازیگر ردا پوشید.
verb - intransitive
لباس پوشیدن، جامه بر تن کردن
- He quickly robed.
- به‌سرعت لباس پوشید.
- She will robe soon.
- به‌زودی جامه به تن خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد robe

  1. noun gown, often for wearing at home
    Synonyms:
    bathrobe cape costume covering dress dressing gown frock garment habit housecoat kimono mantle muumuu negligee outfit peignoir vestment wrapper

ارجاع به لغت robe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «robe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/robe

لغات نزدیک robe

پیشنهاد بهبود معانی