شکل جمع:
kimonosپوشاک کیمونو، لباس سنتی ژاپن، لباس گشاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She wore a beautiful silk kimono to the traditional Japanese tea ceremony.
او یک کیمونوی ابریشمی زیبا در مراسم سنتی چادوی ژاپنیها پوشید.
I purchased a cotton kimono to wear as a stylish and comfortable summer robe.
من یک لباس گشاد نخی خریدم تا بهعنوان یک لباس تابستانی شیک و راحت بپوشم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kimono» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kimono