فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Robbery

ˈrɑːbəri ˈrɒbəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    robberies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    دزدی، دستبرد، سرقت، ربایش
    • - The security cameras captured the entire robbery on tape.
    • - دوربین‌های امنیتی کل سرقت را روی نوار ضبط کردند.
    • - The robbery at the bank left the employees and customers in shock.
    • - سرقت از بانک کارمندان و مشتریان را شوکه کرد.
    • - armed robbery
    • - سرقت مسلحانه
    • - train robbery
    • - سرقت قطار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد robbery

  1. noun stealing
    Synonyms: break-in, burglary, caper, embezzlement, felony, heist, hit, holdup, job, larceny, looting, mortal sin, mugging, purse-snatching, stickup, theft, thievery, unlawful act, wrongdoing

Idioms

  • daylight robbery

    (بیشتر در مورد رستوران و غیره) دزدی سرگردنه

ارجاع به لغت robbery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «robbery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/robbery

لغات نزدیک robbery

پیشنهاد بهبود معانی