خودنمایی، خودفروشی، تظاهر، نمایش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He performed his duties diligently and without ostentation.
او وظایف خود را با کوشایی و بدون خودنمایی انجام داد.
The wedding party was nothing but ostentation and rivalry.
جشن عروسی آنها چیزی جز خودنمایی و چشم و همچشمی نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ostentation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ostentation