ظاهراٌ، در ظاهر، به ظاهر، از قرار معلوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She stayed behind at the office, ostensibly to work.
او ظاهراٌ برای کار کردن در اداره ماند.
A stranger came to the door, ostensibly to ask for directions.
غریبهای به جلوی در منزلمان آمد تا به ظاهر آدرسی را بپرسد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ostensibly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ostensibly