شکل جمع:
modestiesآزرم، شکستهنفسی، عفت، فروتنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
With admirable modesty, he refused to have them name the city after him.
با فروتنی تحسینانگیزی نپذیرفت که شهر را به اسم او نامگذاری کنند.
learn modesty if you desire perfection
افتادگی آموز اگر طالب فضلی
The modesty the Queen's dress surprised him.
سادگی و بیپیرایگی پیراهن ملکه او را متعجب کرد.
بدون این که بخواهم از خود تعریف کرده باشم، با کمال فروتنی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «modesty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/modesty