با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Modestly

    ˈmɑːdɪstli ˈmɒdɪstli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more modestly

    • صفت عالی:

      most modestly

    معنی‌ها

    adverb C1
    متعادلانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    adverb
    متواضعانه، فروتنانه، با افتادگی
    adverb
    محقرانه، عاری از خودنمایی، ساده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد modestly

    1. adjective In a modest manner
      Synonyms: humbly, unobtrusively, retiringly, quietly, simply, unpretentiously, unpresumptuously, diffidently, bashfully, unassumingly, chastely, virtuously, purely, shyly, demurely, shrinkingly
      Antonyms: boldly, boastfully, pretentiously
    2. adjective Within reasonable limits
      Synonyms: reasonably, coolly, sensibly
    3. adverb With modesty; in a modest manner
      Antonyms: immodestly

    ارجاع به لغت modestly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «modestly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modestly

    لغات نزدیک modestly

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار