با کمرویی، با ترس، با تردید، بدون اعتمادبهنفس، با اعتمادبهنفس کم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He diffidently admitted his mistake, fearing judgment from his colleagues.
او با ترس از قضاوت همکارانش اشتباه خود را با تردید پذیرفت.
She diffidently approached the stage.
او با تردید به صحنه نزدیک شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diffidently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diffidently