متین، باوقار، فروتنانه، خجالتی، محجوبانه، با حیا، مؤدبانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She sat demurely in the corner, reading a book.
او در گوشهای مؤدبانه نشسته بود و کتاب میخواند.
The girls were demurely dressed for the ceremony.
دختران برای مراسم، با حیا لباس پوشیده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «demurely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demurely