شکل جمع:
pridesغرور، مباهات، سربلندی، فخر، تکبر، سبب مباهات، نخوت، گردن فرازی، باد سری، باد و فیس، گنده دماغ، گران سری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
His pride caused his destruction.
غرور او باعث نابودیش شد.
Pride is one of the seven deadly sins.
غرور یکی از هفت گناه کبیره است.
pride did not allow him to borrow money from anyone.
غرور به او اجازه نمیداد از کسی پول قرض کند.
the mother looked at her son with pride.
مادر با سربلندی به فرزندش نگاه کرد.
she pointed with pride to the delicious meals she had cooked.
او با افتخار به غذاهای لذیذی که پخته بود اشاره کرد.
بالیدن
have (or take) pride (in something)
(برای چیزی) به خود بالیدن، مفتخر بودن، نازیدن
عزتنفس جریحهدار (خود را) درمان کردن
(دربارهی چیزی) مفتخر بودن، به خود بالیدن، نازیدن، سربلند بودن، مباهات کردن
(انگلیس) مهمترین یا عالیترین چیز بودن، گل سرسبد بودن، سرآمد بودن
بر غرور خود چیره شدن
مایهی رضایت و مباهات، مایهی فخر و دلخوشی، مایهی رضایت و افتخار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pride» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pride