شکل جمع:
bandwagonsموسیقی ارابهی دستهی موسیقی
The bandwagon was adorned with extravagant decorations
ارابهی دستهی موسیقی با تزیینات عجیبوغریبی آراسته شده بود.
Children eagerly ran alongside the bandwagon.
بچهها مشتاقانه در کنار ارابهی دستهی موسیقی میدویدند.
چیزی که روی بورس است (فعالیت یا گروه یا جنبش و غیره که موفق یا مد شده است و افراد جدید زیادی را به خود جذب میکند)، گرایش به چیزی که روی بورس است
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The democrats seem to be on the bandwagon these days.
به نظر میرسد که این روزها دمکراتها روی بورس هستند.
The bandwagon for organic food has grown significantly in recent years.
گرایش به مواد غذایی ارگانیک در سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته است.
همرنگ جماعت شدن، به اکثریت پیوستن، سوار موج شدن، تقلید و دنبالهروی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bandwagon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bandwagon