آخرین به‌روزرسانی:

Bandwidth

ˈbændwɪdθ ˈbændwɪdθ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

کامپیوتر پهنای باند (حداکثر میزان انتقال اطلاعات باینری در یک شبکه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

Streaming high-definition videos requires a lot of bandwidth.

پخش ویدئوهای با کیفیت بالا به پهنای باند زیادی نیاز دارد.

Our internet connection has limited bandwidth.

اتصال اینترنت ما پهنای باند محدودی دارد.

noun countable uncountable

پهنای باند (محدوده‌ی فرکانسی‌ای که یک موج می‌تواند با کمترین تضعیف منتشر شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The radio station had limited bandwidth to broadcast its programs.

این ایستگاه رادیویی پهنای باند محدودی برای پخش برنامه‌های خود داشت.

The new satellite dish provided us with an expanded bandwidth range.

بشقاب ماهواره‌ای جدید محدوده‌ی پهنای باند گسترده‌ای را در اختیار ما قرار داد.

noun

ظرفیت (لازم) (از نظر عاطفی یا ذهنی برای انجام یا در نظر گرفتن چیزی)

He lacks the bandwidth to handle multiple projects simultaneously.

او ظرفیت مدیریت چندین پروژه به طور همزمان را ندارد.

His bandwidth for handling stress was limited.

ظرفیت او برای مدیریت استرس محدود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bandwidth

  1. noun frequency range
    Synonyms:
    radio band radio bandwidth transmission capacity high frequency low frequency

ارجاع به لغت bandwidth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bandwidth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bandwidth

لغات نزدیک bandwidth

پیشنهاد بهبود معانی