بنده وار، در خور بندگان، غلام صحت، وابسته بتقلیدکورکورانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Slavish obedience was required.
اطاعت بردهوار الزامآور بود.
He served the invaders as a slavish yes-man.
او بهعنوان یک بلهقربانگوی بردهصفت به اشغالگران خدمت کرد.
a slavish adherence to fashion
پیروی کورکورانه از مد روز
His poem is a slavish imitation of Sohrab's work.
شعر او تقلید کورکورانهای از اثر سهراب است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slavish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slavish