فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slavish

ˈsleɪvɪʃ ˈsleɪvɪʃ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بنده وار، در خور بندگان، غلام صحت، وابسته بتقلیدکورکورانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Slavish obedience was required.

اطاعت برده‌وار الزام‌آور بود.

He served the invaders as a slavish yes-man.

او به‌عنوان یک بله‌قربان‌گوی برده‌صفت به اشغالگران خدمت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a slavish adherence to fashion

پیروی کورکورانه از مد روز

His poem is a slavish imitation of Sohrab's work.

شعر او تقلید کورکورانه‌ای از اثر سهراب است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slavish

  1. adjective having the qualities of a slave
    Synonyms:
    dependent submissive servile menial hard abject subservient obsequious bond oppressive cringing groveling imitative unoriginal uninspired fawning
  1. adjective lacking originality
    Synonyms:
    imitative uninspired faithful emulative apish

ارجاع به لغت slavish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slavish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slavish

لغات نزدیک slavish

پیشنهاد بهبود معانی