(به گونهای که نشان میدهد شخصی حاضر است اقتدار دیگران را بپذیرد و آمادگی دارد بدون پرسش هر کاری که از او میخواهند اطاعت کند) مطیعانه، از روی فرمانبُرداری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
‘You're right and I was wrong,’ he said submissively.
مطیعانه گفت: «شما درست میگویید و من اشتباه میکردم.»
She knelt submissively at his feet.
از روی فرمانبُرداری و اطاعت، زیر پای او زانو زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «submissively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/submissively