فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Insistently

ɪnˈsɪstntli ɪnˈsɪstntli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

مصرّانه، با اصرار، مؤکداً

"Let me in," he said insistently.

مصرّانه گفت: «من رو راه بده.»

He insistently demanded that we move.

او با اصرار از ما خواست که حرکت کنیم.

adverb

به‌صورت مداوم، مکرراً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He tried to ignore his insistently ringing phone.

سعی کرد تلفن را که به‌صورت مداوم زنگ می‌خورد، نادیده بگیرد.

The horn still sounded from across the water, insistently repeating its urgent message.

شیپور هم‌چنان از آن سوی آب به صدا در می‌آمد و مکرراً پیام فوری خود را تکرار می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده insistently

  • adverb
    insistently

ارجاع به لغت insistently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insistently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insistently

لغات نزدیک insistently

پیشنهاد بهبود معانی