(آمریکا، عامیانه) عصبانی شدن، عصبانی بودن، با عصبانیت رفتار کردن، با عصبانیت سخن گفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was jittering with fright.
از ترس میلرزید.
Before an examination, I always get the jitters.
پیش از امتحان من همیشه دچار ترس و لرز میشوم.
(عامیانه) دلهره، ترس و لرز، لرزه، دلشوره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jitter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jitter