امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Categorical

-ˈɡɔː- / / -ˈɡɑː- ˌkætəˈɡɒrɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قاطع، حتمی، جزمی، قیاسی، قطعی، (منطق) مطلق، بی‌قید، بی‌شرط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a categorical denial
- انکار مؤکد
- The management's offer was categorically rejected by the workers.
- پیشنهاد مدیران قاطعانه از سوی کارگران رد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد categorical

  1. adjective explicit, unconditional
    Synonyms:
    absolute all out certain clear-cut definite definitive direct downright emphatic express flat out forthright no holds barred no strings attached positive specific straight out sure ultimate unambiguous unequivocal unmitigated unqualified unreserved
    Antonyms:
    ambiguous conditional equivocal implied qualified questionable tentative uncategorical vague

ارجاع به لغت categorical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «categorical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/categorical

لغات نزدیک categorical

پیشنهاد بهبود معانی