۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Fatten

ˈfætn ˈfætn

گذشته‌ی ساده:

fattened

شکل سوم:

fattened

سوم‌شخص مفرد:

fattens

وجه وصفی حال:

fattening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

فربه کردن، چاق کردن، پرواری کردن، حاصل خیزکردن، کود دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

fattening foods

خوراک‌های چاق‌کننده

to fatten cows for the market

گاوها را برای (فروش در) بازار پروار کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fatten

  1. verb grow or make bigger; nourish
    Synonyms:
    increase expand grow build up swell thicken augment fill feed spread wax plump thrive round out gain weight put on weight distend stuff bloat cram coarsen overfeed put flesh on
    Antonyms:
    thin undernourish

لغات هم‌خانواده fatten

  • verb - transitive
    fatten

سوال‌های رایج fatten

گذشته‌ی ساده fatten چی میشه؟

گذشته‌ی ساده fatten در زبان انگلیسی fattened است.

شکل سوم fatten چی میشه؟

شکل سوم fatten در زبان انگلیسی fattened است.

وجه وصفی حال fatten چی میشه؟

وجه وصفی حال fatten در زبان انگلیسی fattening است.

سوم‌شخص مفرد fatten چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fatten در زبان انگلیسی fattens است.

ارجاع به لغت fatten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fatten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fatten

لغات نزدیک fatten

پیشنهاد بهبود معانی