آخرین به‌روزرسانی:

Fatted

ˈfæt̬əd ˈfætɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

قدیمی پرواری، گوشتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The fatted calf was prepared for the feast.

گوساله‌ی پرواری را برای ضیافت آماده کردند.

The fatted lamb was juicy.

بره‌ی پرواری آبدار بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The fatted goose was roasted.

غاز گوشتی کباب شد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده fatted

ارجاع به لغت fatted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fatted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fatted

لغات نزدیک fatted

پیشنهاد بهبود معانی