گذشتهی ساده:
fattenedشکل سوم:
fattenedسومشخص مفرد:
fattensچاقکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
fattening foods
غذاهای چاقکننده
Grill the fish instead of frying it. It's less fattening that way.
ماهی را به جای سرخ کردن گریل کنید. اینگونه کمتر چاقکننده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fattening» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fattening