امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thinning

ˈθɪnɪŋ ˈθɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    thinned
  • شکل سوم:

    thinned
  • سوم‌شخص مفرد:

    thins
ذخیره در لغات برگزیده

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نازک، کم‌پشت (مو)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The thinning hairline of the man made him look older than his actual age.
- خط موی نازک این مرد او را بزرگ‌تر از سن واقعی‌اش نشان می‌داد.
- The dermatologist recommended a special shampoo for my thinning hair.
- متخصص پوست، شامپوی مخصوصی را برای موهای کم‌پشت من توصیه کرد.
noun
تنک‌سازی (قطع یا حذف برخی از درختان و گیاهان یا قسمت‌هایی از آن‌ها برای ایجاد فضا برای رشد برخی دیگر)
- The thinning of the forest was necessary to reduce the risk of wildfires.
- تنک‌سازی جنگل برای کاهش خطر آتش‌سوزی ضروری بود.
- The garden needed some thinning.
- باغ به تنگ‌سازی نیاز داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thinning

  1. verb Lessen the strength or flavor of a solution or mixture
    Synonyms:
    reducing weakening diluting slimming slenderizing expanding subtilizing sparing slighting watering sheering deleting paling narrowing editing cutting leaning fining fainting extenuating diminishing dispersing
  1. verb Lose thickness; become thin or thinner
    Synonyms:
    extenuating slimming
    Antonyms:
    thickening
  1. noun The act of diluting something
    Synonyms:
    cutting

لغات هم‌خانواده thinning

  • adjective
    thin, thinning
  • verb - transitive
    thin

ارجاع به لغت thinning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thinning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thinning

لغات نزدیک thinning

پیشنهاد بهبود معانی