Fining

American: ˈfaɪnɪŋ British: ˈfaɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fined
  • شکل سوم:

    fined
  • سوم شخص مفرد:

    fines
  • noun B2
    (آبگونه‌ها و فلزات و غیره) پالایش، تخلیص، ساراندن، پالش، ناب‌سازی، بی‌غش‌سازی، صافی کردن
  • noun
    (جمع) هر مادهای که برای پالیدن و زلال کردن آبگونه ها به کار می‌رود
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fining

  1. verb Issue a ticket or a fine to as a penalty
    Synonyms: penalizing, thinning, ticketing, tendering, levying, exacting, swelling, mulcting, slighting, extorting, sheering, seizing, sequestrating, forfeiting, confiscating, consummating, clearing, taxing
    Antonyms: rewarding, reimbursing, compensating, awarding, roughing

ارجاع به لغت fining

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fining» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fining

لغات نزدیک fining

پیشنهاد بهبود معانی