گذشتهی ساده:
starvedشکل سوم:
starvedسومشخص مفرد:
starvesگرسنه، محروم، بسیار گرسنه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cats were neglected and starving.
به گربهها رسیدگی نمیشد و گرسنه بودند.
Isn't lunch ready yet? I'm starving.
ناهار آماده نشد؟ از گرسنگی دارم میمیرم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «starving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/starving